کارواني شکر از مصر به شيراز آيد

شاعر : سعدي

اگر آن يار سفرکرده ما بازآيدکارواني شکر از مصر به شيراز آيد
پيشت آيم چو کبوتر که به پرواز آيدگو تو بازآي که گر خون منت درخوردست
چيست تا در نظر عاشق جانباز آيدنام و ننگ و دل و دين گو برود اين مقدار
کاين قفس بشکند و مرغ به پرواز آيدمن خود اين سنگ به جان مي‌طلبيدم همه عمر
بر دل کوه نهي سنگ به آواز آيداگر اين داغ جگرسوز که بر جان منست
هيچ شک نيست که از روي چنين ناز آيدمن همان روز که روي تو بديدم گفتم
آن که محبوب منست از همه ممتاز آيدهر چه در صورت عقل آيد و در وهم و قياس
هيچ غم نيست که منظور به اعزاز آيدگر تو بازآيي و بر ناظر سعدي بروي